ارتمیسارتمیس، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

لحظاتی با من ودخترم

شیطونی های ارتمیس

عزیزم این روزا خیلی شیطون شدی میدونی چه کارایی میکنی گلم،اولین اینکه قشنگ چاردستو پا میری وهمه جا سرک میکشی بعدشم اینکه دلت میخواد وایسی ولی نمیتونی،راستی دخترم شما دست میزنی دست میدی نانای میکنی تازگیها هم با اتا بای بای میکنی من اصلا باورم نمیشه که انقد زود بزرگ شدی راستی ارتمیس جون همه عاشق مظلومی خانومیتن همه میگن که چه بچه بی ازارو ساکتی اخ الاهی که من فدات بشم عمر مامان تو بند بند وجودم هستی حالا میفهمم که چرا به بچه میگن پاره تن ،جگر گوشه.......
8 ارديبهشت 1393

اولین مریضی

دختر نازنینم اتا برای ختم رفته بود تبریز خاله سمیه ظریفه پیش ما بودن من دو روز پیش تورو برده بودم دکتر اخه تب داشتی امروز تبت قطع شده بود ولی کل بدنت حساسیت کرده بود من خیلی ترسیده بودم اخه اولین بار بود که تو مریض میشدی با خاله سمیه بردیمت دکتر 2روز بعد خوب شدی بعدشم با خاله ها رفتیم پارک مامانی تو حالت زیاد خوب نبود همش خواب بودی 
8 ارديبهشت 1393

فسقلی 7ماهه مامان توعید

اینم عکسای قشنگت با دختر عموهات تو عید،راستی مامانی برگشتنی رفتیم ماسوله شما چند تا عکس خوشگل انداختی،این لباسا خیلی بهت میاد جیگرم هیچوقت این روزو فراموش نمیکنم
8 ارديبهشت 1393

نوروز93باارتمیس

مامانی امسال سال93 اولین عید شما بود وبهترین عید منو اتا امسال ما میخواستیم سال تحویل خونه خاله نرگس باشیم ولی هر چی عجله کردیم بازم دیر رسیدیم درست لحظه سال تحویل ما جلو در بودیم بعدش رفتیم خونه خاله جون،ارتمیس جان دختر عزیزم امیدوارم سال خوبی داشته باشی ارزو میکنم سایه پدر ومادر همیشه بالای سرت باشه از خدا میخوام بهترین هارو برات رقم بزنه دلم میخواد دیگه روزهای سخت نداشته باشیم مامانی خیلی دوست دارم تو همه دنیای منی 
8 ارديبهشت 1393
1